نقد و بررسی Dark Souls III

نقد و بررسی Dark Souls III

سمفونی مرگ و یا تسلسل زندگی؟

“به قلم علیرضا رمضانی مقدم”

مرگ، مرگ، مرگ و باز هم مرگ. اگر چه مرگ سنگ بنای اصلی سازه ­ی ارواح تاریک 3 است اما آنچه در نهایت در آن می یابیم خود زندگیست! مرگ چرخه تسلسلی است که اگرچه رویارویی با آن در ارواح تاریک 3 بارها شکنجه روحمان شده است، اما باز هم با آغوش باز آن را پذیرفته ایم و به آن آری گفته ­ایم، آن هم چه آری گفتنی. آری گفتنی که شب ها خواب را از چشمانمان ربوده و روزها مشغله های بزرگ و کوچک را از یادمان برده است. با وجود تمام شکست ها، ناامیدی ها، تاریکی ها و مرگ ها، درنهایت ارواح تاریک 3 با طعنه ای تلخ به زندگی، ما را با افکار خود تنها می گذارد تا لحظاتی را از روزمرگی ها فاصله بگیریم و در کنه مفاهیمی چون زندگی و مرگ بیشتر عمیق شویم.

این شب ها و روزها که درگیر بازی بودم ناخودآگاه به یاد تصویری می افتادم که نیچه از چرخه تکراری زندگی و مرگ ترسیم کرده است. نیچه از رویارویی انسان با تهوعی بزرگ سخن می گوید که پس از برخورد با واقعیتی با نام “بازگشت جاودانه همان” از درون او سر بر می کشد تا آخرین باقیمانده های روح او را ببلعد. این فکر که تمام زندگی، غم ها و شادی ها، خوبی ها و بدی ها و البته مرگ در چرخه ای سلسله وار و بدون ذره ای تغییر تکرار خواهند شد، انسان را به ورطه پوچی می­کشاند. تکراری که حتی فکر کردن به آن آزار دهنده است.

حال سوال باقیمانده اینجاست که اگر انسان از این واقعیت هولناک اطمینان حاصل کند چه می کند؟ قطعا راهی ندارد جز پذیرش آن و شما به زندگی آری می گویید، حتی اگر بدانید انتهای آن چیزی نیست جز شروع مجدد آن بدون هیچ تحریف و تغییری. اکنون می توان دید که چرا “آنچه در نهایت در ارواح تاریک 3 می یابیم خود زندگی است ” یا به عبارتی طعنه ای تلخ به زندگی. همانطور که Eygon of Carim در دیالوگی در بازی می گوید “شما با مرگ روبه رو خواهید شد و این اصلا زیبا نخواهد بود”. حتی ماجرا به اینجا ختم نمی شود و این چرخه تکراری بعد از پایان بازی نیز ادامه می یابد که نشان دهنده تعبیر بزرگتری از مفهوم “بازگشت جاودانه همان” در بازی است. با تمامی این تفاسیر، باز هم به پیشواز آن خواهید رفت چرا که این راهی است که برگزیده اید، راهی که به سراشیب مرگ ختم می شود، راهی که صبر و تحمل شما را در بوته آزمایش می گذارد و راهی که شاید، شاید در انتها پرده از اسرار در هم تنیده شده بازی بردارد.

 

“قلمرو پادشاهی لوتریک شما را فرا میخواند، البته اگر به اندازه کافی اراده و جسارت داشته باشید.”

اکنون که شروع به نوشتن نقد ارواح تاریک 3 کرده ام احساس می کنم نوشتن نقد این بازی به اندازه انجام آن سخت است. در ارواح تاریک 3 داستان مانند پیشینیان در دنیایی روایت می شود که در نتیجه افروخته شدن اولین بارقه، تکامل و نمو پیدا کرده است. پس از افروختن اولین بارقه توسط اولین “ارباب خاکستر” (Lord of Cinder) ، آتش پا به عرصه هستی گذاشت و همراه آن دوگانگی نیز به وجود آمد. دوگانگی هایی مانند گرما و سرما، تاریکی و روشنایی، امید و یاس و البته زندگی و مرگ.

در سایه همین چرخه به وجود آمده توسط آتش بود که چرخه حیات و نیستی در قلمروهای مختلف ظهور یافت و نامیراها در این چرخه گرفتار آمدند. داستان ارواح تاریک 3 از جایی آغاز می شود آتش افروخته شده اولیه رو به خاموشیست. قهرمان داستان (که اکنون به جای نامیرای منتخب یک Unkindled ash است) به پا می خیزد تا چهار تکه از لرد سول (Lord Soul) را برای روشن کردن آتش بار دیگر کنار هم قرار دهد . این 4 لرد سول نزد کسانی است که قرار بود همراه “گون” چرخه ایجاد شده توسط شعله را برقرار کنند (یا به اصطلاح شعله را لینک کنند) اما آن ها می میرند و این گون است که به عنوان ارباب خاکستر شناخته می شود. اکنون این 4 لرد طی رستاخیزی بازگشته اند و هر یک تکه ای از لرد سول را از گون گرفته و در جایی حکومت می کنند. این وظیفه قهرمان خاکستری داستان است آنها را بازیابد. البته به طور کلی 5 لرد وجود دارند که یکی از آن ها به نام Ludleth the Exiled که به طرز قریبی شبیه گون است البته لاغر تر و کوتاه تر و به شکل هالو، از ابتدا روی تخت خود نشسته است. شاید علت اینکه او زنده است و روی تخت خود است، ارتباطی با همین شباهتش به گون داشته باشد؟ به هر حال این شما هستید که به همراه قهرمان خاکستری ساخته دستتان باید جواب این قبیل سوال ها را بیابید و چرخه آتش را دوباره به راه بیاندازید.

 آنچه که فرنچایز ارواح تاریک از ابتدا سعی در رسیدن به آن داشته، ایجاد یک استاندارد جدید در سبک نقش آفرینی کلاسیک بوده است. در ارواح تاریک هم همانند تمام نقش آفرینی ها، گیم پلی حول ایجاد یک شخصیت با کلاسی معین و ارتقای آن در طی بازی می گردد. با گشتن در محیط های متنوع از باتلاق ها و دخمه ها گرفته تا کاخ ها و کوهستان ها، با دشمنانی روبه رو خواهید شد که به مرور قوی تر می شوند و البته پاداشی که در ازای نابود کردن آن ها می گیرید نیز بیشتر می شود. اما ایده ی اصلی سازندگان جایی نمود پیدا می کند که در این بازی گیمر نه تنها آواتر ساخته دست خود را ارتقا می دهد، بلکه مهارت جنگاوری خود را به موازات آن بالا ببرد.

در این صورت گیمر احساس می کند که همزمان با تقویت شخصیت ساخته دستش، خود نیز پس از بازی دچار تغییر شده. در حقیقت اگر بخواهم تمامی تلاش ستودنی سازندگان بازی را در یک جمله خلاصه کنم، این می شود که شما به عنوان یک گیمر هنگامی که بازی را به اتمام می رسانید تفاوت های زیادی دارید با آن گیمری که بازی را شروع کرده بود! جالبتر اینجاست که با احتساب تمامی صبر و ملالتی که گیمر تا انتها تحمل می کند می توان یقین پیدا کرد که شخصیت او نیز دستخوش تحول خواهد شد. قطعا باور چنین چیزی قبل از ظهور خلاقانه ترین ساخته دست میازاکی یعنی ارواح پلید امری محال و یا حتی مضحک به نظر می رسید، ولی واقعا چگونه ارواح تاریک توانست این گونه در جهت ارتقای حقیقی مهارت های گیمر و حتی شخصیت او گام بردارد؟

پاسخ این سوال این است که بازی نه تنها هیچ واهمه ای از ایجاد یک شرایط سخت برای گیمر ندارد، بلکه تمامی تلاش خود را در جهت سخت کردن عرصه بر گیمر می کند. مکانیزمی که اگرچه درابتدا شاید چندان به نظر عامه پسند نمی آمد و حتی ممکن بود به شکست منتهی شود، اکنون با گذشت زمان و ارایه نسخه سوم کاملا به بار نشسته است.

 

“مبارزات اینبار از سرعت بالایی برخوردارند و سرعت، دقت و هوش شما را به چالش می کشند.”

سختی بازی تنها یک عبارت ساده برای توصیف سطح مبارزات نیست بلکه این سختی در تمامی اعضا و جوارح بازی در جریان است. از حس ناامیدی هنگام از دست دادن روح هایی که با هزار فلاکت جمع آوری کرده اید بگیرید تا هنگامی برای پی بردن به ریزه کاری های داستانی غرق در تفکر به دیالوگ های NPC هستید و یا زمانی که سرمست از شکست یک باس، هاج و واج نظاره گر پر شدن مجدد خط سلامتی باس در فاز دوم مبارزه می شوید! بله آنچه خواندید درست است. همانند بلادبورن تمامی باس ها در ارواح تاریک 3 دارای 2 فاز مبارزاتی هستند که ممکن است این فاز پس از تمام شدن قسمتی از خط سلامتی باس آغاز شود و یا پس از اتمام آن، باس عزیز با یک خط سلامتی جدید خدمتتان شرفیاب شود. اگرچه تعداد باس فایت ها در ارواح تاریک 3 کمتر از نسخه قبل است اما اینبار مبارزه با آنها نیاز به روش های متنوع تری دارد. برخی از این باس فایت ها دارای نقطه ضعف خاصی هستند که باید آن را یافت اما برخی دیگر کشتنشان کمی پیچیده تر است که دیگر در مورد آن توضیح نمی دهم تا لذت یافتن راه حل را خود تجربه کنید.

اینکه این همه از سختی های ارواح تاریک 3 می گوییم، باید به این واقعیت نیز اذعان داشت که بازی کاملا عادل است و چیزی غیر منطقی از گیمر نمی خواهد بلکه گیمر است که رفتار غیر منطقی از خود نشان می دهد یا بهتر بگویم بازی کاری می کند تا گیمر رفتار غیر منطقی از خود بروز دهد! به شخصه پس از هربار مرگ کاملا خود را مقصر می دانستم. بی توجهی به مدیریت استامینا، حملات بی مهابا به دل چند دشمن همزمان، بی دقتی به پترن رفتاری حریفان، و … همگی عواملی هستند که می توانند حرفه ای ترین گیمرها را نیز اسیر چنگال مرگ کنند.

از طرفی اگر قادر به کشتن باسی نیستید، آپگرید کردن می تواند کار ساز باشد که البته بازی نیز دستتان را برای هر مقدار آپگرید که می خواهید باز گذاشته است. سیستم اپگرید بازی همانند نسخه های قبل کاملا سر راست است. متاسفانه این سیستم نسبت به شماره قبل دچار تغییرات نامطلوبی شده است. به طور مثال دیگر قادر به بالا بردن قابلیت میزان چابکی در مبارزات نخواهید بود. در قسمت قبل با زیاد کردن ATP می توانستید سرعت برخی از اعمال را مانند مصرف فلاسک را بالا ببرید که در مبارزات با باس ها بسیار کارآمد بود. به نظر می رسد بهتر می بود این قابلیت در بازی باقی می ماند تا دست گیمر در ساخت کاراکتر خود بازتر می بود. نکته مایوس کننده دیگر عدم وجود قابلیت ارتقا زره و کلاه خود است که از بار نقش آفرینی بازی کاسته است. همچنین مکانیزم دیگری که در ارواح تاریک 3 پیاده شده و کار کردن نیز با آن بسیار لذت بخش است، وجود حرکات ویژه برای هر سلاح است. ممکن است درحالی که مهارت خودرا در کار با یک کاتانا بالا برده اید حال بخواهید از یک گرز دوتایی استفاده کنید اما باید قبل از آن کاملا با نحوه استفاده از حرکات ویژه آن آگاه باشید تا در وسط مبارزه کار دست خود ندهید.

 

“نکته عجیب اینجاست که با دیدن چنین مخلوق نفرت انگیزی، قند ته دلمان آب می شود! آخر سری سولز است و همین موجودات عجیب و قریبش.”

ارواح تاریک 3 نسبت به شماره های قبل پیشرفت های چشم گیری داشته که تمام آن را نمی توان منحصر به مبارزات دانست. اینبار خود را آماده کنید که درحین دلواپسی که همیشه در بازی همراهتان است حس حیرت و شعف نیز به آن اضافه خواهد شد. چه شود؟! حقیقتا که از ظهور این همه احساسات متنوع و گاها متناقض هنگام بازی ارواح تاریک 3 باید ایستاد و برای هنر دست سازندگان کف زد. هربار که به محیطی جدید دربازی قدم می گذاشتم نمی دانستم از دیدن محیط زیبا اطراف باید لذت ببرم و یا از شنیدن صدای زجه ای که از دور دست شنیده می شد بترسم و یا با دیدن جزییاتی که به خلاقانه ترین شکل ممکن در طراحی موجودات آن منطقه بود لب به تحسین بگشایم. در اولین برخورد با بازی مدتی فقط از تماشای طراحی هنرمندانه بازی لذت بردم و البته این اخرین باری نبود که بدون فکر به ادامه مسیر، بازی را رها کرده و محیط را به نظاره نشستم. اگرچه در انتهای بازی برخی محیط ها از خلاقیت محیط های ابتدایی برخوردار نیستند اما پادشاهی لوتریک مملو از محیط ها و لوکیشن هایی است که با هم توسط راه های مخفی زیادی مرتبط هستند و هر کدام دارای اتمسفر ویژه خود است.

اتمسفر و پرداختن به امبینت به گونه ای که حس در محیط بودن همواره با گیمر باشد، نکته دیگری است که سازندگان در آن سنگ تمام گذاشته اند. طراحی زیبای آب در بازی، نورپردازی های هنرمندانه، تصویر چشم نواز آسمان در دریاچه Irithyll، حرکت ابرها در ارتفاعات Archdragon و افکت های آتش و گرد و غبار موجود در دهکده Undead Settlement همگی عواملی هستند که باعث می شوند تصاویر ارواح تاریک 3 همچون قاب عکسی که به دست یک هنرمند چیره دست خلق شده است، در ذهنمان نقش ببندند.

شخصا همیشه ایده های ناب ژاپنی ها را در طراحی موجودات خارق العاده می ستودم که اوج این خلاقیت ها را می توان در ارواح تاریک 3 یافت. وقتی اولین بار به Road of sacrifice قدم می گذارید دشمنان نیمه پرنده را می یابید که هنگام بال در آوردن صدای جیغ شان نشان دهنده دردیست که دراثر درآوردن این بال ها می کشد و البته پشت شما را نیز خواهد لرزاند. صدابرداری مربوط به موجودات بازی به معنی واقعی کلمه حیرت آور است. صداهایی که در حین مبارزات سوهان روحتان می شود و در آخرین لحظات زندگی شخصیتتان، در حالی که آدرنالین خونتان به سقف خود رسیده،  گوشتان را پر میکند تا جایی که می خواهید دودستی بر صفحه مانیتور بکوبید. کماکان بزرگترین مزیت موسیقایی سری سولز این است که سکوت، به بزرگترین موسیقی آن بدل گشته است.

 

“باسی که هنگام مبارزه می رقصد، او به زیبایی هر چه تمام تر می رقصد و از خط سلامتی شما کم می شود!”

موسیقی که در Firelink Shrine به گوش میرسد کاملا حس جدایی و عزلت را به ذهن متبادر می کند. گویا تمامی کاراکترهایی که در Firelink Shrine حاضرند تنها ارواح تاریک دورافتاده ای هستند که فقط لباسی جسمانی به تن کرده اند و اکنون در غم تنهایی روح تاریک خود زیر سقف معبد با شنیدن این قطعه ناب به سوگ نشسته اند. قطعات موسیقی که در بازی می شنویم در کنار دیگر عوامل به مخاطب گوش زد می کند که ارواح تاریک 3 جایی برای گذراندن اوقات خوش نیست بلکه فقط کسی که تاب ایستادن و صبر در برابر مشقات آن را دارد، می تواند در آن دوام بیاورد. موسیقی سحرآمیز بازی در گوش مخاطب نجوا می شود تا به او بفهماند در مسیری که قدم گذاشته یاس و ناامیدی از زمین و آسمان بر او می بارند. زمانی که باس ها به فاز دوم مبارزاتی خود می روند موسیقی نیز به فاز دوم خود می رود. هنگام مبارزه با Vordt موسیقی در فاز دوم ضرب آهنگی تندتر به خود می گیرد طوری که حس می کنید قلاده Vordt را باز کرده اند؛ و یا هنگام مبارزه باDancer of the Boreal Valley  کاملا حس خواهید کرد که او با موسیقی به شکلی موزون می رقصد و با اوج گیری موسیقی، حرکات باس و شدت ضربان قلب شما نیز اوج می گیرند. هارمونی موجود بین موسیقی بازی و حرکات و رفتار باس ها باعث می شود تا پس از بارها تجربه مرگ احساس کنید به شنیدن یک سمفونی از مرگ دعوت شده اید.

 

“در اولین برخورد با این صحنه زبان بند می آید، فقط چند لحظه سکوت و آرامش در پناه مهتاب، که البته در پس آن …”

نکات مثبت:

تنوع کم نظیر موجودات و باس های بازی

سیستم مبارزات چالش برانگیز، متعادل و تاکتیکی

سطح طراحی مراحل بازی در کنار دارک سولز 1، برترین در بین بازی های میازاکی است

بازی با وجود الگوبرداری از عناصر مثبت بلادبورن، کماکان حس و حال کلاسیک دارک سولز را دارد

جلوه های بصری بازی و طراحی هنری مناطق مختلف

صداگذاری و صد البته موسیقی  

نکات منفی:

مشکلات فنی و افت فریم به خصوص در نسخه PC

حذف آپگرید میزان چابکی و آپگرید زره ها که تجربه نقش آفرینی را سطحی تر کرده است

برخی از محیط های پایان بازی فاقد تنوع و خلاقیت محیط های اولیه هستند

سخن آخر

پس از تمامی گفته ها و ناگفته ها، در نهایت باید اذعان داشت که ارواح تاریک 3 به راستی که پایانی باشکوه و فراخور نام سری سولز است. اخرین قسمت سری سولز توانسته در تمام جهات باعث پیشرفت این سری شود از جلوه های بصری گرفته تا نحوه مبارزات. وقتی به این فکر می کنم که چطور بازی توانسته این حس را به وجود آورد که گویا خط سلامتی کاراکتر همان خط سلامتی گیمر است، چند اشکال ریز بازی از یادم می رود. پس اگر هنوز وارد قلمرو لوتریک در سومین قسمت ارواح تاریک نشده اید باید بدانید که ارواح تاریک 3 شما را به سفری طولانی و پر فراز و نشیب خواهد برد. سفری که در آن صبر و استقامت شما آزموده می شود، اما باور داشته باشید لذتی که در مسیر اتمام بازی نهفته است ارزش تمامی پایمردی ها را خواهد داشت

نقد و بررسی Dark Souls III

(image)

سمفونی مرگ و یا تسلسل زندگی؟

“به قلم علیرضا رمضانی مقدم”

مرگ، مرگ، مرگ و باز هم مرگ. اگر چه مرگ سنگ بنای اصلی سازه ­ی ارواح تاریک 3 است اما آنچه در نهایت در آن می یابیم خود زندگیست! مرگ چرخه تسلسلی است که اگرچه رویارویی با آن در ارواح تاریک 3 بارها شکنجه روحمان شده است، اما باز هم با آغوش باز آن را پذیرفته ایم و به آن آری گفته ­ایم، آن هم چه آری گفتنی. آری گفتنی که شب ها خواب را از چشمانمان ربوده و روزها مشغله های بزرگ و کوچک را از یادمان برده است. با وجود تمام شکست ها، ناامیدی ها، تاریکی ها و مرگ ها، درنهایت ارواح تاریک 3 با طعنه ای تلخ به زندگی، ما را با افکار خود تنها می گذارد تا لحظاتی را از روزمرگی ها فاصله بگیریم و در کنه مفاهیمی چون زندگی و مرگ بیشتر عمیق شویم.

این شب ها و روزها که درگیر بازی بودم ناخودآگاه به یاد تصویری می افتادم که نیچه از چرخه تکراری زندگی و مرگ ترسیم کرده است. نیچه از رویارویی انسان با تهوعی بزرگ سخن می گوید که پس از برخورد با واقعیتی با نام “بازگشت جاودانه همان” از درون او سر بر می کشد تا آخرین باقیمانده های روح او را ببلعد. این فکر که تمام زندگی، غم ها و شادی ها، خوبی ها و بدی ها و البته مرگ در چرخه ای سلسله وار و بدون ذره ای تغییر تکرار خواهند شد، انسان را به ورطه پوچی می­کشاند. تکراری که حتی فکر کردن به آن آزار دهنده است.

حال سوال باقیمانده اینجاست که اگر انسان از این واقعیت هولناک اطمینان حاصل کند چه می کند؟ قطعا راهی ندارد جز پذیرش آن و شما به زندگی آری می گویید، حتی اگر بدانید انتهای آن چیزی نیست جز شروع مجدد آن بدون هیچ تحریف و تغییری. اکنون می توان دید که چرا “آنچه در نهایت در ارواح تاریک 3 می یابیم خود زندگی است ” یا به عبارتی طعنه ای تلخ به زندگی. همانطور که Eygon of Carim در دیالوگی در بازی می گوید “شما با مرگ روبه رو خواهید شد و این اصلا زیبا نخواهد بود”. حتی ماجرا به اینجا ختم نمی شود و این چرخه تکراری بعد از پایان بازی نیز ادامه می یابد که نشان دهنده تعبیر بزرگتری از مفهوم “بازگشت جاودانه همان” در بازی است. با تمامی این تفاسیر، باز هم به پیشواز آن خواهید رفت چرا که این راهی است که برگزیده اید، راهی که به سراشیب مرگ ختم می شود، راهی که صبر و تحمل شما را در بوته آزمایش می گذارد و راهی که شاید، شاید در انتها پرده از اسرار در هم تنیده شده بازی بردارد.

(image)  

“قلمرو پادشاهی لوتریک شما را فرا میخواند، البته اگر به اندازه کافی اراده و جسارت داشته باشید.”

اکنون که شروع به نوشتن نقد ارواح تاریک 3 کرده ام احساس می کنم نوشتن نقد این بازی به اندازه انجام آن سخت است. در ارواح تاریک 3 داستان مانند پیشینیان در دنیایی روایت می شود که در نتیجه افروخته شدن اولین بارقه، تکامل و نمو پیدا کرده است. پس از افروختن اولین بارقه توسط اولین “ارباب خاکستر” (Lord of Cinder) ، آتش پا به عرصه هستی گذاشت و همراه آن دوگانگی نیز به وجود آمد. دوگانگی هایی مانند گرما و سرما، تاریکی و روشنایی، امید و یاس و البته زندگی و مرگ.

در سایه همین چرخه به وجود آمده توسط آتش بود که چرخه حیات و نیستی در قلمروهای مختلف ظهور یافت و نامیراها در این چرخه گرفتار آمدند. داستان ارواح تاریک 3 از جایی آغاز می شود آتش افروخته شده اولیه رو به خاموشیست. قهرمان داستان (که اکنون به جای نامیرای منتخب یک Unkindled ash است) به پا می خیزد تا چهار تکه از لرد سول (Lord Soul) را برای روشن کردن آتش بار دیگر کنار هم قرار دهد . این 4 لرد سول نزد کسانی است که قرار بود همراه “گون” چرخه ایجاد شده توسط شعله را برقرار کنند (یا به اصطلاح شعله را لینک کنند) اما آن ها می میرند و این گون است که به عنوان ارباب خاکستر شناخته می شود. اکنون این 4 لرد طی رستاخیزی بازگشته اند و هر یک تکه ای از لرد سول را از گون گرفته و در جایی حکومت می کنند. این وظیفه قهرمان خاکستری داستان است آنها را بازیابد. البته به طور کلی 5 لرد وجود دارند که یکی از آن ها به نام Ludleth the Exiled که به طرز قریبی شبیه گون است البته لاغر تر و کوتاه تر و به شکل هالو، از ابتدا روی تخت خود نشسته است. شاید علت اینکه او زنده است و روی تخت خود است، ارتباطی با همین شباهتش به گون داشته باشد؟ به هر حال این شما هستید که به همراه قهرمان خاکستری ساخته دستتان باید جواب این قبیل سوال ها را بیابید و چرخه آتش را دوباره به راه بیاندازید.

(image)

 آنچه که فرنچایز ارواح تاریک از ابتدا سعی در رسیدن به آن داشته، ایجاد یک استاندارد جدید در سبک نقش آفرینی کلاسیک بوده است. در ارواح تاریک هم همانند تمام نقش آفرینی ها، گیم پلی حول ایجاد یک شخصیت با کلاسی معین و ارتقای آن در طی بازی می گردد. با گشتن در محیط های متنوع از باتلاق ها و دخمه ها گرفته تا کاخ ها و کوهستان ها، با دشمنانی روبه رو خواهید شد که به مرور قوی تر می شوند و البته پاداشی که در ازای نابود کردن آن ها می گیرید نیز بیشتر می شود. اما ایده ی اصلی سازندگان جایی نمود پیدا می کند که در این بازی گیمر نه تنها آواتر ساخته دست خود را ارتقا می دهد، بلکه مهارت جنگاوری خود را به موازات آن بالا ببرد.

در این صورت گیمر احساس می کند که همزمان با تقویت شخصیت ساخته دستش، خود نیز پس از بازی دچار تغییر شده. در حقیقت اگر بخواهم تمامی تلاش ستودنی سازندگان بازی را در یک جمله خلاصه کنم، این می شود که شما به عنوان یک گیمر هنگامی که بازی را به اتمام می رسانید تفاوت های زیادی دارید با آن گیمری که بازی را شروع کرده بود! جالبتر اینجاست که با احتساب تمامی صبر و ملالتی که گیمر تا انتها تحمل می کند می توان یقین پیدا کرد که شخصیت او نیز دستخوش تحول خواهد شد. قطعا باور چنین چیزی قبل از ظهور خلاقانه ترین ساخته دست میازاکی یعنی ارواح پلید امری محال و یا حتی مضحک به نظر می رسید، ولی واقعا چگونه ارواح تاریک توانست این گونه در جهت ارتقای حقیقی مهارت های گیمر و حتی شخصیت او گام بردارد؟

پاسخ این سوال این است که بازی نه تنها هیچ واهمه ای از ایجاد یک شرایط سخت برای گیمر ندارد، بلکه تمامی تلاش خود را در جهت سخت کردن عرصه بر گیمر می کند. مکانیزمی که اگرچه درابتدا شاید چندان به نظر عامه پسند نمی آمد و حتی ممکن بود به شکست منتهی شود، اکنون با گذشت زمان و ارایه نسخه سوم کاملا به بار نشسته است.

(image)  

“مبارزات اینبار از سرعت بالایی برخوردارند و سرعت، دقت و هوش شما را به چالش می کشند.”

سختی بازی تنها یک عبارت ساده برای توصیف سطح مبارزات نیست بلکه این سختی در تمامی اعضا و جوارح بازی در جریان است. از حس ناامیدی هنگام از دست دادن روح هایی که با هزار فلاکت جمع آوری کرده اید بگیرید تا هنگامی برای پی بردن به ریزه کاری های داستانی غرق در تفکر به دیالوگ های NPC هستید و یا زمانی که سرمست از شکست یک باس، هاج و واج نظاره گر پر شدن مجدد خط سلامتی باس در فاز دوم مبارزه می شوید! بله آنچه خواندید درست است. همانند بلادبورن تمامی باس ها در ارواح تاریک 3 دارای 2 فاز مبارزاتی هستند که ممکن است این فاز پس از تمام شدن قسمتی از خط سلامتی باس آغاز شود و یا پس از اتمام آن، باس عزیز با یک خط سلامتی جدید خدمتتان شرفیاب شود. اگرچه تعداد باس فایت ها در ارواح تاریک 3 کمتر از نسخه قبل است اما اینبار مبارزه با آنها نیاز به روش های متنوع تری دارد. برخی از این باس فایت ها دارای نقطه ضعف خاصی هستند که باید آن را یافت اما برخی دیگر کشتنشان کمی پیچیده تر است که دیگر در مورد آن توضیح نمی دهم تا لذت یافتن راه حل را خود تجربه کنید.

اینکه این همه از سختی های ارواح تاریک 3 می گوییم، باید به این واقعیت نیز اذعان داشت که بازی کاملا عادل است و چیزی غیر منطقی از گیمر نمی خواهد بلکه گیمر است که رفتار غیر منطقی از خود نشان می دهد یا بهتر بگویم بازی کاری می کند تا گیمر رفتار غیر منطقی از خود بروز دهد! به شخصه پس از هربار مرگ کاملا خود را مقصر می دانستم. بی توجهی به مدیریت استامینا، حملات بی مهابا به دل چند دشمن همزمان، بی دقتی به پترن رفتاری حریفان، و … همگی عواملی هستند که می توانند حرفه ای ترین گیمرها را نیز اسیر چنگال مرگ کنند.

از طرفی اگر قادر به کشتن باسی نیستید، آپگرید کردن می تواند کار ساز باشد که البته بازی نیز دستتان را برای هر مقدار آپگرید که می خواهید باز گذاشته است. سیستم اپگرید بازی همانند نسخه های قبل کاملا سر راست است. متاسفانه این سیستم نسبت به شماره قبل دچار تغییرات نامطلوبی شده است. به طور مثال دیگر قادر به بالا بردن قابلیت میزان چابکی در مبارزات نخواهید بود. در قسمت قبل با زیاد کردن ATP می توانستید سرعت برخی از اعمال را مانند مصرف فلاسک را بالا ببرید که در مبارزات با باس ها بسیار کارآمد بود. به نظر می رسد بهتر می بود این قابلیت در بازی باقی می ماند تا دست گیمر در ساخت کاراکتر خود بازتر می بود. نکته مایوس کننده دیگر عدم وجود قابلیت ارتقا زره و کلاه خود است که از بار نقش آفرینی بازی کاسته است. همچنین مکانیزم دیگری که در ارواح تاریک 3 پیاده شده و کار کردن نیز با آن بسیار لذت بخش است، وجود حرکات ویژه برای هر سلاح است. ممکن است درحالی که مهارت خودرا در کار با یک کاتانا بالا برده اید حال بخواهید از یک گرز دوتایی استفاده کنید اما باید قبل از آن کاملا با نحوه استفاده از حرکات ویژه آن آگاه باشید تا در وسط مبارزه کار دست خود ندهید.

(image)  

“نکته عجیب اینجاست که با دیدن چنین مخلوق نفرت انگیزی، قند ته دلمان آب می شود! آخر سری سولز است و همین موجودات عجیب و قریبش.”

ارواح تاریک 3 نسبت به شماره های قبل پیشرفت های چشم گیری داشته که تمام آن را نمی توان منحصر به مبارزات دانست. اینبار خود را آماده کنید که درحین دلواپسی که همیشه در بازی همراهتان است حس حیرت و شعف نیز به آن اضافه خواهد شد. چه شود؟! حقیقتا که از ظهور این همه احساسات متنوع و گاها متناقض هنگام بازی ارواح تاریک 3 باید ایستاد و برای هنر دست سازندگان کف زد. هربار که به محیطی جدید دربازی قدم می گذاشتم نمی دانستم از دیدن محیط زیبا اطراف باید لذت ببرم و یا از شنیدن صدای زجه ای که از دور دست شنیده می شد بترسم و یا با دیدن جزییاتی که به خلاقانه ترین شکل ممکن در طراحی موجودات آن منطقه بود لب به تحسین بگشایم. در اولین برخورد با بازی مدتی فقط از تماشای طراحی هنرمندانه بازی لذت بردم و البته این اخرین باری نبود که بدون فکر به ادامه مسیر، بازی را رها کرده و محیط را به نظاره نشستم. اگرچه در انتهای بازی برخی محیط ها از خلاقیت محیط های ابتدایی برخوردار نیستند اما پادشاهی لوتریک مملو از محیط ها و لوکیشن هایی است که با هم توسط راه های مخفی زیادی مرتبط هستند و هر کدام دارای اتمسفر ویژه خود است.

اتمسفر و پرداختن به امبینت به گونه ای که حس در محیط بودن همواره با گیمر باشد، نکته دیگری است که سازندگان در آن سنگ تمام گذاشته اند. طراحی زیبای آب در بازی، نورپردازی های هنرمندانه، تصویر چشم نواز آسمان در دریاچه Irithyll، حرکت ابرها در ارتفاعات Archdragon و افکت های آتش و گرد و غبار موجود در دهکده Undead Settlement همگی عواملی هستند که باعث می شوند تصاویر ارواح تاریک 3 همچون قاب عکسی که به دست یک هنرمند چیره دست خلق شده است، در ذهنمان نقش ببندند.

شخصا همیشه ایده های ناب ژاپنی ها را در طراحی موجودات خارق العاده می ستودم که اوج این خلاقیت ها را می توان در ارواح تاریک 3 یافت. وقتی اولین بار به Road of sacrifice قدم می گذارید دشمنان نیمه پرنده را می یابید که هنگام بال در آوردن صدای جیغ شان نشان دهنده دردیست که دراثر درآوردن این بال ها می کشد و البته پشت شما را نیز خواهد لرزاند. صدابرداری مربوط به موجودات بازی به معنی واقعی کلمه حیرت آور است. صداهایی که در حین مبارزات سوهان روحتان می شود و در آخرین لحظات زندگی شخصیتتان، در حالی که آدرنالین خونتان به سقف خود رسیده،  گوشتان را پر میکند تا جایی که می خواهید دودستی بر صفحه مانیتور بکوبید. کماکان بزرگترین مزیت موسیقایی سری سولز این است که سکوت، به بزرگترین موسیقی آن بدل گشته است.

(image)  

“باسی که هنگام مبارزه می رقصد، او به زیبایی هر چه تمام تر می رقصد و از خط سلامتی شما کم می شود!”

موسیقی که در Firelink Shrine به گوش میرسد کاملا حس جدایی و عزلت را به ذهن متبادر می کند. گویا تمامی کاراکترهایی که در Firelink Shrine حاضرند تنها ارواح تاریک دورافتاده ای هستند که فقط لباسی جسمانی به تن کرده اند و اکنون در غم تنهایی روح تاریک خود زیر سقف معبد با شنیدن این قطعه ناب به سوگ نشسته اند. قطعات موسیقی که در بازی می شنویم در کنار دیگر عوامل به مخاطب گوش زد می کند که ارواح تاریک 3 جایی برای گذراندن اوقات خوش نیست بلکه فقط کسی که تاب ایستادن و صبر در برابر مشقات آن را دارد، می تواند در آن دوام بیاورد. موسیقی سحرآمیز بازی در گوش مخاطب نجوا می شود تا به او بفهماند در مسیری که قدم گذاشته یاس و ناامیدی از زمین و آسمان بر او می بارند. زمانی که باس ها به فاز دوم مبارزاتی خود می روند موسیقی نیز به فاز دوم خود می رود. هنگام مبارزه با Vordt موسیقی در فاز دوم ضرب آهنگی تندتر به خود می گیرد طوری که حس می کنید قلاده Vordt را باز کرده اند؛ و یا هنگام مبارزه باDancer of the Boreal Valley  کاملا حس خواهید کرد که او با موسیقی به شکلی موزون می رقصد و با اوج گیری موسیقی، حرکات باس و شدت ضربان قلب شما نیز اوج می گیرند. هارمونی موجود بین موسیقی بازی و حرکات و رفتار باس ها باعث می شود تا پس از بارها تجربه مرگ احساس کنید به شنیدن یک سمفونی از مرگ دعوت شده اید.

(image)  

“در اولین برخورد با این صحنه زبان بند می آید، فقط چند لحظه سکوت و آرامش در پناه مهتاب، که البته در پس آن …”

نکات مثبت:

تنوع کم نظیر موجودات و باس های بازی

سیستم مبارزات چالش برانگیز، متعادل و تاکتیکی

سطح طراحی مراحل بازی در کنار دارک سولز 1، برترین در بین بازی های میازاکی است

بازی با وجود الگوبرداری از عناصر مثبت بلادبورن، کماکان حس و حال کلاسیک دارک سولز را دارد

جلوه های بصری بازی و طراحی هنری مناطق مختلف

صداگذاری و صد البته موسیقی  

نکات منفی:

مشکلات فنی و افت فریم به خصوص در نسخه PC

حذف آپگرید میزان چابکی و آپگرید زره ها که تجربه نقش آفرینی را سطحی تر کرده است

برخی از محیط های پایان بازی فاقد تنوع و خلاقیت محیط های اولیه هستند

سخن آخر

پس از تمامی گفته ها و ناگفته ها، در نهایت باید اذعان داشت که ارواح تاریک 3 به راستی که پایانی باشکوه و فراخور نام سری سولز است. اخرین قسمت سری سولز توانسته در تمام جهات باعث پیشرفت این سری شود از جلوه های بصری گرفته تا نحوه مبارزات. وقتی به این فکر می کنم که چطور بازی توانسته این حس را به وجود آورد که گویا خط سلامتی کاراکتر همان خط سلامتی گیمر است، چند اشکال ریز بازی از یادم می رود. پس اگر هنوز وارد قلمرو لوتریک در سومین قسمت ارواح تاریک نشده اید باید بدانید که ارواح تاریک 3 شما را به سفری طولانی و پر فراز و نشیب خواهد برد. سفری که در آن صبر و استقامت شما آزموده می شود، اما باور داشته باشید لذتی که در مسیر اتمام بازی نهفته است ارزش تمامی پایمردی ها را خواهد داشت

(image)

نقد و بررسی Dark Souls III